نکوداشت استاد فرهیخته مرحوم دکتر علی اسدی لاری
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۵۲۹۳۹
تین نیوز محسن اسدی لاری :
و مِن المُؤمنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ علیه، فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه، و مِنهُم مَن یَنتَظِر
سخن از استادی فرهیخته و متخلق، به گونه ای که شایسته ابعاد علمی، اخلاقی، ایمانی و اجتماعی وی باشد، در یک متن موجز حقیقتا امر دشوار و شاید ممتنعی است، اما اغتنام فرصتی است که دوازده سال پس از آسمانی شدن مرحوم دکتر علی اسدی لاری در دهم دی ماه 1389، نکوداشتی هرچند بسیار مختصر از آن وجود نازنین داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علی، فرزند سوم خانواده، در 15 شهریور 1340 در شیراز در خانواده فرهنگی دیده به جهان گشود. مرحوم پدر، به عشق مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام، و البته با کسب اجازه از پدرش، نام «علی» را بر وی نهاد تا در مسیر زندگانی کوتاه اما تأثیرگذارش، علی گونه گام نهد.
علی عزیز ما دوران کودکی تا 5 سالگی را به همراه پدرش مرحوم دکتر حسن اسدی لاری و مادر گرانمایه اش گوهرالشریعه دستغیب و خواهرش زهرا و برادرش حسین، در آبادان سپری کرد و از کودکی هوش و نبوغی مثال زدنی داشت، به گونه ای که قدرت فراگیری فوق العاده او در سنین کودکی و خردسالی اعجاب اطرافیان و همکاران فرهنگی والدینش را بر می انگیخت. در ابتدای ورود به دبستان، علی در تهران به همراه خانواده استقرار یافت و به علت درخشش در دبستان وارد راهنمایی البرز شد و هوش و استعداد سرشارش را نمایان ساخت.
اما در سال دوم راهنمایی، روح بزرگ علی و خلق و خوی «علوی»، پدر و همکار صمیمی اش شهید رجایی، را راضی ساخت تا او را در سال 1352 مدرسه «علوی» که نماد توأمان مذهب و علم بود، ثبت نام کنند تا در سایه بزرگانی چون استاد روزبه و علامه کرباسچیان، علم و اخلاق را همزمان در وجودش ساری و جاری کند، اما در آغاز همان سال تحصیلی (مهر 1352)، پدر را که در دبیرستانهای معروف تهران، از مروی و خوارزمی گرفته تا کاراموز و کمال و آموزشگاه های کنکور تقریبا به صورت شبانه روزی مرشد و معلم انبوهی از شاگردان جوان بود، به جرم روشنگری و آزاداندیشی و تعلیم «کمال خواهی» به جوانان دوران استبداد شاهنشاهی به زندان افکندند و تحت شدیدترین شکنجه ها قرار دادند.
یادگیری خارج از انتظار «علی» در مورد اشعار و ضرب المثلها و احادیث و آیات قرآن کریم، که به ویژه توسط پدر با هنرمندی خارق العاده در معلمی و سخنوری، استفاده می شد، خود ضرب المثلی در گستره خانواده، اطرافیان و همکلاسی ها و مربیانش بود به گونه ای که مغز کنجکاو و ریاضی او، علاوه بر به خاطر سپاری گنجینه اشعار و اصطلاحات ادبی پدر، مشحون بود از احادیث و توصیه ها و اشعار اخلاقی مرحوم علامه کرباسچیان، که تأثیر شگرفی بر اخلاق و کردار و تقواپیشگی علی عزیز داشت. تنها یکبار شنیدن نکات و مفاهیم، مساوی بود با حک و استقرار در کُنه ذهن او، و جالب آنکه این هوش و توان ویژه او، تا پایان عمر ادامه یافت به نوعی که بسیار نادر زمانی بود که علی عزیز را در حال درس خواندن در منزل و پس از ساعات مدرسه، مشاهده کنیم حال آنکه بهنگام امتحان دروسی که نیاز به حفظیات داشت، جزو بهترین نمرات کلاس ریاضی دبیرستان علوی بود. خط خوش و زیبای علی عزیز که در سایه مهارت های بینظیر مرحوم استاد رضا تنها، استاد مسلّم خط شکسته، نستعلیق و ثلث، پرورش یافته بود، او را به دقت و زیبایی در نوشتار در بین خانواده، دوستان و دانشجویانش مشهور ساخت.
علی نبوغ ویژه ای در درک مسایل و مفهوم های ریاضی، هندسه و ریاضیات جدید و علی الخصوص استعداد ناتمامی در فراگیری نحوه کارکرد دستگاه های مکانیکی و الکتریکی از سن کودکی داشت به گونه ای که تفریح و سرگرمی اصلی علی، باز و بسته کردن و بعضا تعمیر اسباب و لوازم اعم از اسباب بازی، دوچرخه، لوازم خانگی و یا حتی خودروی قدیمی خانواده بود، البته در اوان نوجوانی، گاه می شد که پیچ و مهره های وسیله ای را باز می کرد که از عهده بستنش بر نمی آمد اما هیچگاه از تلاش و یادگیری حرفه ای باز نمی ایستاد و صدالبته، تشویق های عملی مادر، پشتوانه محکمی برای شکوفایی استعدادش بود و به همین منظور اسباب و لوازم تعمیر در خانه همگی تحت مدیریت مهندس علی بود و به تدریج با افزودن تجهیزات تخصصی، انباری از وسایل و تجهیزات در منزل داشت.
شور و شوق یادگیری دانش و مهارتهای مهندسی، علی نوجوان را در میانه دهه 1350، زمانی که 15 سال بیش نداشت، در تابستانهای داغ، به همراهی یکی از مهندسان تأسیسات که از آشنایان خانوادگی بود، در راه اندازی و تعمیر و نگهداری دستگاه های پیچیده خنک کننده می کشاند.
در طول سال های سخت زندان و فشارهای روزانه بر خانواده که تا آستانه انقلاب 57 ادامه یافت، گرچه تمام فشارهای رتق و فتق چهار فرزند خانواده و نیز مدیریت دبیرستان دخترانه رفاه و سپس میرزاده، و نیز محور مراودات بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی تهران، بر مادر و شیرزن و گوهر صحنه های آموزش و اجتماع، یعنی گوهرالشریعه دستغیب، بود، اما علی نوجوان نیز با مقاومت و آرامش مثال زدنی، به مثابه تکیه گاه و لنگرگاهی برای امور خانواده عمل می کرد.
علی جوان ما، در بهمن 57 حدود یک ماه، به همراه گروه اندکی از جوانان مبرّز، در همراهی جمعی از معلمان مبارز مانند مرحوم مرتضی کتیرایی در کمیته استقبال از رهبر انقلاب در مدرسه رفاه مستقر شد و با افتخار به خدمت رسانی پرداخت.
بالاخره مهندس علی جوان، در اولین کنکور سراسری پس از انقلاب، در ابتدای سال 1358 به اولین انتخاب خود یعنی رشته مهندسی مکانیک جامدات دانشگاه تهران، راه یافت، و روزهای رؤیایی ابتدای دانشگاه را با جدیت و علاقه مثال زدنی و در حال و هوای اول انقلاب شروع کرد و هرروز با نقل قول های شیرین و یا احیانا سختگیری های اساتید بزرگ دانشکده فنی دانشگاه تهران برای خانواده میگذشت. اما تنها یک ترم از درس های سنگین او نگذشته بود که انقلاب فرهنگی، تمامی دانشگاه ها را به تعطیلی کشاند و علی جوان و بسیار پرانگیزه از تابستان 1359 با شکل گیری جهاد دانشگاهی، و سپس با شروع جنگ تحمیلی در آخرین روز تابستان 59، به صورت افتخاری شبانه روز در کارگاه های دانشگاه صنعتی شریف، به همراه جمعی از مهندسان جوان و پرشور و انقلابی، به طراحی و تامین نیازهای مهندسی و به ویژه نیازهای جنگ مشغول شد. نیاز جبهه ها و شور و عشقی که در وجود علی عزیز بود به ویژه پس از شهادت پسرعمویش شهید علیرضا، در عملیات فتح المبین در فروردین 1360، زمانی که تنها 18 سال داشت، موجب شد بارها به صورت داوطلبانه در جبهه ها حضور یابد و در عملیات گسترده «رمضان» در تیرماه سال 1361 به عنوان راننده تانک شرکت داشت.
با آغاز به کار مجدد دانشگاه ها، مهندس علی جوان، با انگیزه بسیار بیشتر از قبل و با کوله باری از تجارب عملی در همکاری با مهندسان جوان در اقدامات پیشرفته مهندسی مکانیک، به سرعت واحدهای دانشگاهی را طی کرد و در این بین به فعالیت های مستمر خود در کارگاه های پیشرفته جهاددانشگاهی و نیز صنایع دفاعی ادامه داد.
مهندس علی اسدی لاری، پس از اخذ مدرک مهندسی مکانیک در سال 1366، در واحدهای مختلف پیشرفته دفاعی و نیز تدریس دروس ریاضی و فنی مهندسی مشغول بود. با افزایش حملات موشکی صدام علیه مردم مظلوم ایران، از روزهای ابتدایی تلاش برای دستیابی به توان مقابله موشکی که با حمایت و فرماندهی مرحوم هاشمی رفسنجانی و بازدیدهای مکرر وی و نیز نخست وزیر وقت صورت میگرفت، مهندس علی به همراه جمعی از مهندسان جوان، فعالیت شبانه روزی را در سایت اولیه موشکی در شیان آغاز کرد.
بخش شیرین زندگی کوتاه اما ثمربخش این مهندس فرهیخته، ازدواجش با خانم ماریه نیک نژاد در بهار 1367 بود که ثمره این ازدواج دو فرزند عزیز بود: «حسن» در مهر 1368 تنها ۶ ماه پس از درگذشت پدربزرگش، «معلم کهن»، مرحوم دکتر حسن اسدی لاری تا راه پدربزرگ را ادامه دهد، و «فاطمه» عزیز که دردانه پدر بود و در سال 1374 پا به عرصه گیتی نهاد.
از سال 1371 به همراه جمعی از متخصصان جوان و بسیار باانگیزه با مسئولیت و همراهی دکتر قربانعلی بیک و مهندس جهانگیری و تنی چند از گروه جهادگران فنی مهندسی، با هدف ایجاد تحول در صنایع ریلی، در راه آهن کشور مستقر و در راه اندازی قسمت مطالعات اداره کل نیروی کشش راه آهن و سپس مدیریت آن مرکز تا سال 1377 ادامه داد و در همین اثنا نیز در سال 1374 مدرک کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک را از دانشکده فنی دانشگاه تربیت مدرس اخذ نمود.
مهندس علی، سال های متمادی درس مبانی طراحی مهندسی و نقشه کشی صنعتی را در دانشکده طراحی صنعتی دانشگاه تهران برعهده داشت و از سال 1377 با پیوستن به دانشکده تازه تاسیس مهندسی راه آهن در دانشگاه علم و صنعت ایران که با ابتکار و پیگیری همان گروه همکار و جهادگر و با مشارکت راه آهن کشور راه اندازی شده بود، دروس مختلف مهندسی مکانیک و مهندسی راه آهن در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را تا ماه های پایانی عمر شریفش برعهده داشت.
دکتر علی مقطع دکترای مهندسی راه آهن را با استفاده از بورسیه دانشکده محل خدمت، در دانشگاه شفیلد انگلستان به اتمام رساند و در حین تحصیل نیز به همکاری تنگاتنگ با دانشکده محل خدمت، در دانشگاه علم و صنعت ایران ادامه داد.
تقوای مثال زدنی علی که از اوان نوجوانی در بستر مؤسسه علوی در وجودش نُضج یافته و نهادینه شده بود، در رشد و شکوفایی روح و استواری بی بدیل روانش، نقش اساسی داشت. صداقت و درستکاری ، وسواس در رعایت امانت، پرهیز از نگاه به نامحرم، اجتناب از محرمات و حتی شُبهات، آنهم در شرایط فرهنگی و اجتماعی قبل از انقلاب، ادای واجبات، امر به معروف در عمل و نه زبانی و با حفظ حرمت و احترام افراد در میان اطرافیان و دوستان، و پرهیز از دروغ و غیبت از شاخصه های وجودی دکتر علی بود که به جرأت می توانم بگویم این خصوصیات مؤمنانه به مرور تا آخرین نفسهای عمر شریفش عمق و گسترش و اوج یافت.
دکتر علی، مصداق کامل اتقان در عمل و این حدیث نبوی بود: رَحِمَ اللهُ امرَءً عَمِلَ عَمَلاً و اَتقَنَه (خداوند رحمت کند کسی را که کار را بدرستی و محکم انجام می دهد)، و این ویژگی از نوجوانی در وجودش ملکه شده بود: در تعمیر و راه اندازی لوازم و سپس ساخت ابزار و ماشین های پیچیده، باصطلاح پیچ آخر را تا کاملا محکم نمی کرد، دست بردار نبود.
دکتر علی، اتقان در عمل را در پژوهش، مدیریت و به ویژه در آموزش سطوح مختلف از دانش آموزان گرفته تا دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی به کار می بست به نحوی که تا اطمینان از انتقال مطالب به فراگیران نمی یافت، امر آموزش را رها نمی کرد و پیوسته و بدون هیچ گونه محدودیتی در پاسخگویی به سؤالات علمی فراگیران بود.
به قول حسن عزیزمان، پدرش انقدر دقت و وسواس برای پژوهش داشت که تا با ظرافت و دقت و ریزبینی همه ابعاد پژوهش اعم از مطالعه و بررسی پیشینه، روش تحقیق، نحوه نگارش و ویراستاری مقاله را کامل نمی کرد دست از کار برنمی داشت و واقعا برای انتشار مقاله و یا کتاب از جان مایه می گذاشت.
نشانه بزرگ دیگری از تعهد و تقوای او، حساب و کتاب دقیق در زندگی، اعم از دقت فراوان در درآمدها، ساعات کار و نظم در حضور در محل کار بود. به اصطلاح معروف، نان حلال بر سفره خانواده می آورد، و بر این طریق درست اما سخت، بسیار استقامت می ورزید. دکتر علی، علاوه بر ابرام در پرداخت وجوهات شرعی، همواره بخشی از درآمدهایش را صرف امور خیر و به صورت پنهانی می کرد و در این راه مصداق آیه شریفه «و فی اَموالِهِم حقٌ لِلسّائِلِ و المَحروم» (ذاریات-19) بود. دکتر علی به عنوان یک کنشگر اجتماعی، به ویژه در مسایل سیاسی پس از آرای چشمگیر و نمایش خواست عمومی مردم در خرداد 76 و حوادث پس از آن، همواره تلاش بلیغ در صیانت از حق دانشجویان و جوانان و عموم مردم داشت تا آنجاکه شجاعانه حقوق مردم را در جریان مطالبات عمومی مردم در سال 1388 و به ویژه حقوق جوانان دربند در آن زمان را پیگیری می کرد و به حدی در این راه راسخ بود که فشارهای جسمی و روحی فراوانی را متحمل شد و شاید همین استرس ها و مخاطرات شدید، عاملی در جهت بروز علایم سرطان کلیه در اردیبهشت 1389 -درست همزمان و در یک روز با بروز علایم سرطان ریه برادرمان حسین- و آغاز مرحله ای جانفرسا و البته کوتاه در زندگی این مرد وارسته و فرهیخته شد که تا دهم دی ماه همان سال بیشتر نپایید. مرحوم دکتر علی، در طول بیماری بسیار پیشرونده و طاقت فرسایش، مظهر صبر و توکل و امید بود. با تحمل درد و مشقات فراوان و رنج بیماری، هربار که از او حالش را می پرسیدیم، ورد زبانش «الحمدلله علی کل حال» (شکرگزاری در همه احوالات) بود، با همان صلابت که در سال ها و دهه های قبل این تکیه کلامش را می گفت. هیچ گاه از رحمت پروردگار ناامید نشد و همواره تا آخرین روزها و حتی ساعات عمر، امید برای گذر از بیماری و خدمت به خانواده و فرزندانش و جامعه علمی کشور داشت و در این راه همواره در کنار ایمان ذاتی اش، استواری و صبوری همسر غمخوار و همراه گرانقدرش، ستونی محکم برای تداوم امیدش بود.
حتی در ماه های پایانی عمر شریفش، بر کارهای علمی، حتی المقدور حضور در دپارتمان دانشکده و اصلاح پایان نامه دانشجویانش اهتمام داشت به نوعی که شاهد بودم چون در هفته های پایانی به دلیل درد طاقت فرسا قادر به نشستن و قلم به دست گرفتن نبود، نکات مورد نظر را به صورت شفاهی به دانشجویان منتقل می کرد، اما دمی از سعی بلیغ و اهتمام علمی و نیز امید و توکل به ذات باری، دست برنداشت.
مرحوم دکتر علی، علاقه ویژه ای به خواهرزاده ها و برادرزاده ها داشت، به ویژه محمدحسین و زینب عزیز، و به قول مادر گرامی ما، شاید اصلح این بود که شاهد آسمانی شدن هردوی آن جوانان مظلوم و فاخر، در جنایت سرنگونی هواپیمای مسافری و مجبور به تحمل این درد جانکاه و فزاینده نباشد.
یاد مرحوم دکتر علی اسدی لاری هماره جاویدان.
محسن اسدی لاری- 11/11/1401 همزمان با دهمین سالگرد برادرمان مرحوم حسین اسدی لاری
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانیدمنبع: تین نیوز
کلیدواژه: تین نیوز یادمان زنده یاد یادمان محسن اسدی لاری مرحوم دکتر علی مهندسی مکانیک گونه ای راه اندازی مهندس علی مثال زدنی علی عزیز علی جوان راه آهن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tinn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۵۲۹۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مراسم نکوداشت اکبر زنجانپور با حضور استادش
به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، این نکوداشت، عصر روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه همزمان با زادروز حمید سمندریان که یکی از استادان زنجانپور بوده است، با حضور جمع پرشماری از مخاطبان در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برپا شد.
در این مراسم که به کوشش انجمن کارگردانان تئاتر ایران با اجرای محمد سلوکی برگزار شد، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند باسابقه اهدا شد.
در آغاز، شهرام گیلآبادی، رییس انجمن کارگردانان با اشاره به زادروز حمید سمندریان گفت: نام او خاطرات فراوانی به ذهن هر یک از ما میآورد و هُرم نفس ایشان بر صورت تک تک ما نشسته و هیچ لحظهای در تئاتر ما بیحضور ایشان نبوده.
او با ارایه توضیحاتی درباره تقدیرهایی که در نوزدهمین «شب کارگردان» صورت میگیرد، افزود: خوشحالیم در سال قبل به سختی سعی کردیم در کنار دوستانمان بایستیم. هیچ تحمیلی را نپذیریم و با استقلال در جهت عملی کردن نظرات خود بکوشیم. همچنان در کنار تمام هنرمندان تئاتر میایستیم و به ظالم اجازه صفآرایی نمیدهیم چون تئاتر، عرصه حقیقت است.
گیلآبادی یادآوری کرد: سال قبل مدالیوم خانه تئاتر به آتیلا پسیانی اهدا شد که امسال یاد او را گرامی میداریم.
در ادامه تصاویری از آتیلا پسیانی در مراسم سال گذشته این انجمن پخش شد و حاضران به یاد او کف زدند.
سپس احسان حاجیپور ، دبیر برنامه و عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان با خوشامدگویی به مهمانان متن اولین لوح تقدیر را که به علی شمس مربوط میشد، ارائه کرد و این تقدیر با حضور صدرالدین زاهد، کارگردان، مترجم و بازیگر باسابقه تئاتر انجام شد.
علی شمس، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر با تشکر از برگزارکنندگان برنامه آرزو کرد مسیر اتفاقات طور دیگری بچرخد و همه کسانی که به شیوههای گوناگون کار میکنند، بدون هیچ گونه رنج و تبعاتی بتوانند آثار خود را ارائه کنند.
او عنوان کرد که بهتر است برای اینکه برنامه به حاشیه کشیده نشود، سکوت کند.
در ادامه آرش دادگر، عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان طی سخنانی درباره علیرضا کوشک جلالی، کارگردان و مدرس تئاتر، متن تقدیرنامه او را خواند و این کارگردان با حضور اصغر همت، تقدیر شد.
کوشک جلالی با تشکر از برگزارکنندگان این برنامه فقط آرزو کرد که برخی خبرهای ناخوشایند را که این روزها می شنویم، دیگر نشویم.
در بخش بعدی، مراسم تقدیر از ژاله علو برپا شد که خودش در برنامه حضور نداشت اما پیامی صوتی را فرستاده بود که پخش شد.
او در این پیام عذرخواهی کرد که به دلیل کسالت، نتوانسته در برنامه شرکت کند و از عشق و علاقهاش به تئاتر و نمایش رادیویی گفت.
او همچنین به پیشینه حضورش در تئاتر و هنرمندانی که با آنان همکاری داشته، اشاره کرد.
علو عنوان کرد که در رادیو نمایشهای بسیاری را کارگردانی کرده و افزود: برایم افتخاری است که توانستم کارهایی انجام دهم که بعد از گذر سالها هنوز به خوبی از آنها یاد میشود. او در پایان شعری از سرودههای خودش را خواند.
سپس محمد رحمانیان، دیگر عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان متن تقدیرنامه ژاله علو را خواند و ایرج راد به نمایندگی از علو تقدیرنامه او را دریافت کرد.
او همچنین بخش کوتاهی از نمایشنامه «روزهای رادیو» را که اشارهای به ژاله علو و رقیه چهره آزاد داشت، اجرا کرد.
رحمانیان حضور کوشک جلالی را در تئاتر کشورمان همچون معجزهای خواند که در امر آموزش در استانهای گوناگون و ترجمه و کارگردانی ثابت قدم است و خطاب به او گفت: علیرضای عزیز بمانی برایمان!
هایده حائری ، مدرس تئاتر و دیگر هنرمند حاضر در برنامه از جایگاه تماشاگران گفت: من اعتراض دارم.
او از مردم کشورمان قدردانی کرد که به هنرمندان کشورشان احترام میگذارند و در مراسم تقدیر از آنان شرکت میکنند و گفت: الان احساس کردم جای یک خانم در مراسم تقدیر از خانم علو خالی است. ایشان دوست خیلی صمیمی دو تن از عمههای من بودند؛ خانمها طوسی و عذرا حائری. حیف است که تقدیرنامه خانم علو را دو تن از آقایان دریافت کنند.
او بعد از این سخنان طنزآمیز که با خندههای تماشاگران همراه شد و به دعوت رحمانیان که در دانشکده هنرهای زیبا دانشجویش بوده، روی صحنه رفت و تقدیرنامه علو را دریافت کرد.
رحمانیان نیز در سخنانی از حائری به عنوان یکی از استادان خوب خود یاد کرد که به نوعی، منشأ ساخت فیلم «هامون» شده چون با اجرای اثری از او، داریوش مهرجویی خسرو شکیبائی را برای بازی در «هامون» انتخاب کرده است.
در بخش بعدی، بخشهایی از فیلم زندگی تئاتری اکبر زنجانپور در گفتگو با محمد رحمانیان پخش شد.
سپس محمود دولتآبادی روی صحنه رفت و با تشریح خاطراتی از مهدی فتحی (بازیگر فقید تئاتر) که دوست مشترک خودش و زنجانپور بوده، گفت: ما در آن دوران قدم میزدیم و فکر میکردیم کسانی که کار هنر نمیکنند، چه میکنند.
او ادامه داد: زنجانپور در کنار دیگر دوستان ما سعی کرده هنر بورزد ولی همیشه موانع اجازه نداده این فعالیت چه در ایشان و چه در دیگر دوستان، ادامه پیدا کند.
دولتآبادی افزود: آنچه مایه خرسندی من است، حضور این اجتماع است که به مناسبت دوستی هنرمندان تئاتر تشکیل شده و بسیار گرامی است.
این داستاننویس با سابقه که پیشنیه تئاتری دارد، خاطراتی از دوران مشکلات خودش در تئاتر در سال ۵۳ بیان کرد و افزود: بعد از آن سال، دیگر روی صحنه نرفتم ولی سال ۵۶ پیشنهاد تشکیل سندیکای تئاتر را دادم و در تئاترهای لالهزار به نشان تقدیر از هنرمندان گذشته خود برنامهای تدارک دیدیم اما متاسفانه دیگر آن تئاترها باقی نماند.
دولتآبادی خطاب به حاضران در برنامه افزود: وقتی مهدی فتحی کسل و بیحوصله میشد، برای خودش نقشی میساخت و آن را اجرا میکرد. یعنی لازم نیست حتما چیزی بشود، همین که هستید و سرپا هستید، همین که چنین شبهایی برگزار میشود، یعنی شدن. چیزی در انتظار هنرمند نیست. آرزو میکنم همیشه رونده باشید و وقتی هم خسته میشوید، خستگی از تن دور کنید و دوباره ادامه بدهید.
سپس رحمانیان بار دیگر روی صحنه رفت و با یادآوری خاطراتی از زنجانپور گفت: اولین بار استاد را در «آتش بدون دود» کار نادر ابراهیمی و بعد از آن در فیلم «بیتا» هژیر داریوش و پس از آن در نمایشهای تلویزیونی دیدم.
این نمایشنامهنویس و کارگردان اضافه کرد: اولین مواجهه من با آقای زنجانپور به عنوان کارگردان، اجرای درخشان ایشان از نمایشنامه «همه پسران من» کار آرتور میلر بود که سبب شد راه خودم را به عنوان کارگردان پیدا کنم. صحنههای درخشان این نمایش از یک کلاس درس آموزندهتر بود و هنوز تک تک صحنههای آن را به یاد دارم و بزرگترین تاثیری است که یک اثر هنری و یک کارگردان بر من گذاشته است.
رحمانیان از اجرای نمایش«مروارید» نوشته عزتالله مهرآوران و کار زنجانپور به عنوان دیگر نمایش درخشانی یاد کرد که همچنان تاثیرش بر او باقی مانده و آرزو کرد که سایه زنجانپور همچنان بر سرمان باقی بماند.
در بخش بعدی برنامه، تصاویری خاطرهانگیزی از نمایش «نگاهی از پل» نوشته میلر و کار سمندریان پخش شد که سال ۵۱ اجرا شده است.
سپس مسعود دلخواه، دیگر کارگردان حاضر در برنامه در سخنانی با بیان اینکه مبالغه نمیکند، گفت: تصمیم دارم از دشواری اکبر زنجانپور بودن صحبت کنم چون اکبر زنجانپور بودن، اصلا ساده نیست.
او با یادآوری اولین خاطرههای خود از زنجانپور افزود: نمایشی از رکنالدین خسروی دیدم که زنجانپور و بهروز بقایی در آن بازی میکردند. او در این نمایش بیش از ۲۵ کارکتر را بازی کرد و هنوز صدایش و انرژیاش را که خیلی سریع از نقشی به نقشی میرفت، در ذهنم مانده.
دلخواه با بیان خاطره همکاریاش در نمایش «دایی وانیا» به کارگردانی زنجانپور ادامه داد: یک نفر میتواند بازیگر، کارگردان، دوبلور یا انسان شریفی باشد و همیشه خود اصیلش باشد ولی داشتن همه اینها در یک جا سخت است و اکبر زنجانپور همه اینها را با هم دارد. رفتار او میتواند الگویی باشد برای نسل جوان؛ از دیسیپلین کاریاش تا برخورد یکسان با همه اعضای گروه.
وی خاطرنشان کرد: در نمایش «دایی وانیا» کاریزمایی روی صحنه میدیدم که نظیرش را ندیده بودم. کاریزمای اکبر زنجانپور، از خود بودن اوست و نترس بودن و نقاب به چهره نداشتنش. ما بعد از آن نمایش، در گفتگوهایمان از ابزورد بودن شرایط اجتماعی و تئاتری با هم حرف میزنیم.
دلخواه در پایان سخنانش پیشنهاد کرد یک جایزه بازیگری به اسم اکبر زنجانپور نامگذاری شود و توضیح داد: این نامگذاری تنها به دلیل این نیست که او بازیگر خوبی است بلکه چون انسان شریفی است.
در ادامه، نوید محمدزاده به عنوان نمایندهای از نسل جوان در سخنانی درباره زنجانپور گفت: خجالت میکشم درباره ایشان صحبت کنم.
او خطاب به زنجانپور ادامه داد: استاد خیلی دوستتان دارم. چندی پیش فرصتی شد تا در کنار شما متنی را دورخوانی کنیم. امیدوارم قسمت باشد روی صحنه کنارتان بازی کنم و نفس شما را حس کنم و لذت ببرم و یاد بگیرم. سلامت باشید و سرحال.
در بخش بعدی، شهرام گیلآبادی که مدتها مدیر رادیو بوده، خاطراتی از دوران کاری خود در این رسانه بیان کرد و گفت: هُرم نفس خیلی از بزرگانرادیو بر صورتم نشست که ویژگیهای مشترکی داشتند.
او خاطراتی از بازی زنجانپور در نمایشی از صدرالدین شجره و نیز خاطراتی از احمد آقالو و مهدی فتحی بیان کرد و ادامه داد: ما در رادیو با حکمتهایی مواجه بودیم که یکی از آنها آموزش سینه به سینه بود. امثال زنجانپور، این فضا را ایجاد کردند که حکمت جاری در رادیو، آموزش باشد. چیزی که از این نسل بزرگ عاید من شد، این بود که نظم، توسعه فکری، دانایی و درایت سکوت را میآورد. این آدمها هر چه دارند در طبق اخلاص میگذارند که دیگران قد بکشند چون آنان بخیل نیستند. ماموریت خود را معرفتشناسی و توسعه فکری میدانند. آقای زنجانپور در عالم هنر، یکی از آبروهای زمین است.
در بخش بعدی، پرویز ممنون، دیگر هنرمند پیشکسوت تئاتر که در وین زندگی میکند و دیشب تازه به ایران رسیده، در سخنانی گفت: هنوز گیج راه هستم ولی خوشحالم که در بزرگداشت اکبر شرکت میکنم.
او که استاد زنجانپور بوده ادامه داد: شما از زماناستادی او گفتید و من چند خاطره از زمان دانشجوییاش میگویم. اولین بار که برای مدیریت دانشکده دعوت شدم، نمایشی از بهمن فرسی روی صحنه بود و اکبر نقش اصلی آن را بازی میکرد . فرسی قبل از کارگاه نمایش، کارهای تجربی و غیر متعارف اجرا میکرد. با دیدن بازی اکبر حیرتزده شدم و اگر سال قبل بازی محمد علی کشاورز را ندیده بودم، با دیدن او روی صحنه، ضعف میکردم.
ممنون از زنجانپور در کنار آذر فخر و کیهان رهگذر وبه عنوان یکی از چند دانشجوی محبوب خود یاد کرد و افزود: هرچند اکبر هم سنش به دانشجویان نزدیک بود، هرگز سراغ شعار نمیرفت و در کار خود همیشه جدی بود. او همیشه محترم بود مثل انتظامی. آنان سر کلاس بسیاری استادان میرفتند چون معتقد بودند از هر استادی چیزی یاد میگیرند.
ممنون اضافه کرد: یکی از نقشهای حساس خود را به او سپرد و بعد از آن، استاد راهنمای رسالهاش شدم که اجرای نمایش «ریل» نوشته دولت آبادی بود و با همراهای رضا بابک اجرا کردند. همه کسانی که در کار تئاتر هستند، عاشقاند ولی زنجانپور جدی بود. به همین دلیل وقتی صحبت از بزرگداشت شد، با خودم فکر کردم اگر قرار باشد در بزرگداشت سه چهار تن از دانشجویانم شرکت کنم، حتما یکی از آنان اکبر خواهد بود.
در بخش پایانی، اکبر زنجانپور در میان تشویق حاضران روی صحنه رفت و در شرایطی که همه به احترام او ایستاده بودند، گفت: امشب آنقدر از من تعریف شد که گیج شدم آن ولی این سخنان مسئولیت آدم را زیاد میکند که تماشاگر و هنر را جدی بگیریم. باید حواسمان باشد به چیزهایی که نوشته و خوانده نمیشود. همه این کارها را میکنیم که به فضا برسیم. آنچه کم است، ارتباط نانوشته و ناگفتهای است که هر کس سهم خود را از آن بر میدارد و گذر میکند.
این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: وظیفه ماست که سعی کنیم تصویری را که دیده نمیشود، بسازیم و آنچه را شنیده نمیشود، به تماشاگر پیشنهاد بدهیم و این مال زمانی است که کمتر بتوان حرف زد و گفتنیها را گفت.
زنجانپور در پایان گفت: امشب از حوصله و محبت شما هم شرمندهام و هم به خودم میبالم و اینها مسئولیت مرا بیشتر میکند. «ایبسن» میگوید قویترین انسان کسی است که از همه تنهاتر است. بگردیم و تنهاییهای خود را پیدا کنیم.
سپس نشان ویژه خانه تئاتر با حضور پرویز ممنون، صدرالدین زاهد، محمد رحمانیان، محمود دولتآبادی، ایرج راد، اسماعیل خلج، همسر، دختر و نوه زنجانپور، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند اهدا شد.
متن تقدیرنامه او را شهرام گیلآبادی خواند و زنجانپور پس از دریافت این نشان گفت: یک عمر دویدهام و امشب جایزه گرفتهام.
اسماعیل خلج که سالها قبل نمایشنامه مشهور «گلدونه خانوم» را نوشته، خاطرهای از زنجانپور بیان کرد و گفت: شبی به من تلفن زد و اجازه گرفت اسم دخترش را گلدونه بگذارد و من هم به او گفتم من هم این اسم را از شخص دیگری گرفتهام و بر نمایشنامهام گذاشتهام.
زنجانپور هم توضیح داد نوهاش که در این مراسم حضور دارد، دختر گلدونه است.
بعد از برگزاری مراسم، تصاویری از مستند اکبر زنجانپور در محوطه باز پارک خانه هنرمندان ایران پخش شد.
در ادامه تصاویر دیگری از این مراسم را میبینید: